مادرانه
دارم برای اون بغل دادن هات برای اون بوس های شیرینی که بهم میدی
واسه اون لهجه خوشکلت که میگی (نکن میدونی چیه میدونی!) وقتی محکم بغلت کردم و فشارت می دم
این چند روزه چند بار اومدی پیش مامان مریضت و گقتی مامان لوسم نمیکنی!
چی کار کنم مادر جان ازم این مریضی لعنتی را می گیری خیلی سنگ دلم من که صاف تو چشمات نگاه کردم و گفتم نمی تونم مامانی مریضم
تو هم گفتی باشه
تکه کلامت هم که شده آره اونم موج دار و خوشکل
دیروز افتادی زمین و پشت پلکت کمی کبود شده وقتی دیدم بهم گفتی اشکالی نداره مامان مهلا با هم خوب می شیم
سوفیای من تو اینقده باهوشی و زرنگی اینقده این مغر کوچولوت داره همش کار میکنه که من واقعا تو قدرت خدا موندم
از وقتی بیدار میشی یک ریز حرف می زنی و شیطونی می کنی و سوال و سوال و سوال و سوال می پرسی تا دوباره بخوابی
تازه جالبه بعضی وقتها یهو وسط خواب بیدار می شی می پرسی مامان مثلا کفشدوزکه تنها مونده نتر سه هاااااااااا چراغ براشون خوشن کردی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خداییش خودمونیم مامانیا ولی منو بابات که جلو تو کم اوردیم رسما
امیدوارم همیشه در پناه خدا خوشحال و سالم بمونی عزیزم
دوست دارم
21 آذر 87 خداوند مهربان به ما با ارزش ترین هدیه خود را داد و ما برای ثبت این لحظات یه یادماندنی با فرشته کوچولوی دوست داشتنیمان به اینجا می آییم